به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!
غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي
غضنفر وارد اتوبوس شد و رفت صندلی عقب جا گرفت و ساکش رو گذاشت روی یکی از صندلی های ته اتوبوس و اومد سه ردیف جلوتر نشست کنار یک آقایی. هر چند دقیقه هم یک بار از وسط جمعیت شلوغ رد می شد و می رفت از توی کیفش که ته اتوبوس بود، یک تکه نون بربری برمی داشت و می خورد و دوباره می اومد وسط اتوبوس سرجاش می نشست. مسافر کنار دستی بهش گفت: داداش! خب اون ساک ات رو بیار بگذار کنارت که مجبور نشی هی بری عقب اتوبوس و بیایی جلو.غضنفر گفت: زکی! دو تا جا گرفتم که راحت باشم، یکی شو بدم به یکی دیگه؟
غضنفر سوار اتوبوس شده بود و میله اتوبوس رو نگه داشته بود. یک دفعه متوجه شد بند کفشش بازه، به بغل دستی اش گفت: داداش! این میله رو یک دقیقه جای من نگه دار، من بند کفشم رو ببندم.
غضنفر اولین بار وارد اتوبوس واحد می شه، می بینه تعداد زیادی مسافر میله اتوبوس رو محکم گرفتن و نگه داشتن. میله رو محکم می گیره و به بقیه می گه: حالا دیگه شما ولش کنین، خودم نگهش می دارم.
غضنفر روز جمعه پیژامه پوشیده بود و کراوات زده بود. زنش از او پرسید: چرا کراوات زدی؟ غضنفر گفت: شاید مهمان آمد. زنش گفت: پس چرا پیژامه پوشیدی؟غضنفر گفت: شاید هم نیامد.
به غضنفر میگن روزی چند ساعت کار میکنی ؟ میگه ۲۵ ساعت . میگن مگه میشه ؟ میگه صبح ها یک ساعت زودتر بلند می شم.
غضنفر ميخواسته خود کشي کنه تير رو ميزنه به مغزش بعد از نيم ساعت ميميره !!!!!!!همه دانمشمندان جمع ميشن که ببينن چي شده بعد از دو سال تحقيق ميفهمند گلوله داشته دنبال مغز يارو ميگشته