اگرچه بلبل گلزار عشق پر بسته است
بهرويش از همه سوي ره گذر بسته است
به قطره قطره خون جگر خورم سوگند
كه جز بهروي توام ديدگان تر بسته است
شود ز لاله خونين تربتم معلوم
كه داغ عشق تو بر گوشه جگر بسته است
اسير پنجه شيطان نفس خود گردد
هر آنكه سيم دل او به سيم و زر بسته است
«به يازده خم مي گر چه دست ما نرسيد»
بده پياله كه يك خُم هنوز سربسته است
تو اي خمار قدحنوش باده ازلي
بكوب خانه ساقي، مگو كه در بسته است
غلام درگه سلطان دين بود «عنقا»
از آن به خدمت مردان حق كمر بسته است
/smsmazhabi.blogfa.com